۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

ضرورت حضور یا "چرا مردم (سبزها) نمیخواهند بترسند ؟"

در روز عاشورا مردم انگار پس از یک تجدید قوای کامل به خیابان آمده بودند و فقط با بخشی از توان خود توانستند که به یک پیروزی شگفت انگیز دست یابند . در باب بزرگی و شگفت انگیزی این پیروزی فقط به این جمله بسنده میکنم که حکومت اسلامی مجبور شد در روزی که به قول خودشان روز حرام است و نباید خونی در آن ریخته شود ، ده ها تن را در تهران و دیگر شهر های ایران به ضرب گلوله و باطوم و با زیر گرفتن به شهادت برساند یا مجروح و روانه ی بیمارستان کند . خلاصه خون زیادی ریخته شد .
رویدادن این اتفاق باعث ترس فراوان حکومت شد . - در باب فراوانی و شدت این ترس رجوعتان می دهم به پست قبلی وبلاگ و اصطلاح شانه های لرزان سردار رادان . - این ترس باعث شد که حکومت پس از مایه گذاشتن از آقای خمینی و امام حسین ، با قران هم بازی تبلیغاتی کند و بگوید که سبزها تصویر خدا را هم مخدوش کردند . تا این آخرین کارت خود را هم رو کرده باشند . رو شدن همین کارت آخر بود که باعث شد سران وزارتی و نظامی حکومت خود را بیچاره یافته و شدیدترین حرف ها را از طریق تلویزیون روانه ی بازار کنند و احمدی مقدم اعلام کند که بدون هیچ مماشاتی با کسانی که در اینگونه اعتراضات شرکت کنند -بدون اشاره به اینکه مردم باشند یا بقول خودشان منافق- برخورد شدید خواهد شد و کمی آنطرفتر وزیر اطلاعات و خیلی های دیگر به بهانه ی محاربه اعلام حکم اعدام برای برخی از دستگیرشدگان عاشورای خونین را بر طبل بکوبند . ترویج رعب و وحشت به صورت رسمی از رسانه ی رسمی کودتا . این حرف ها چیزی غیر از این نبود .
اما امروز ، 10 دی ماه 88 ، چه اتفاقی افتاد ؟ مردم باز آمدند ، انگار نه انگار به صورت رسمی خطر مرگ به آنها اعلام شده . آن هم از طرف کسانی که به خاطر ترس از حوادث پس از سقوط هرخاکی بر سر خود میکنند . حالا چرا ؟
چرا مردم حاضرند بمیرند و به خیابان می آیند ؟
این سوال تنها یک پاسخ دارد . اگر پس از حوادث 18 تیر 10 سال پیش در کوی دانشگاه ، استبداد موجود و در راس آن سپاه -به اجبارهم که شده بود - تن به برخی از خواسته های مردم -آن زمان دانشجویان- می داد ، احتمالن حالا این اتفاقات را نداشتیم یا حداقل به این شدت نبود . پیروزی سپاه در آن زمان که چند روزی بیشتر طول نکشید باعث شد که فکر کنند از آن به بعد هر کاری را می توانند بکنند و اگر پس از آن اتفاقی هم افتاد سرکوب می کنند . اما الان آش ، آش داغ تریست و سرد بشو هم نیست . کوتاه کلا م اگر سپاه این بار هم بتواند خواست آزادی طلبانه ی مردم را سرکوب کند از نبردی بزرگ  پیروز برخواهد گشت و بعد از آن درهیچ زمانی نخواهیم توانست اعتراض برای آن که هیچ ، دیگر حتی مطالبه اش کنیم . این همان چیزیست که هم مردم ما و هم سپاه به آن واقفند و آن می کشد که روی ندهد و این می آید و میمیرد و باز می آید  که روی دهد . که به واقع برای من و حتمن تمام آنان که به خیابان می آیند ، نبودن بهتر از بودن و زیستن در زیر سایه ی سلطنت ظلمانه این حکومت و علی خامنه ایست .

۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

شكل جديدي كه ناشي از تحليل درست ما بود...

چيزي که در روز عاشورا ، عليرغم از دست رفتن چند تن ديگر از دوستان سبزمان باعث پيروزي حقيقي و صد در صدي ما بر سرکوبگران وابسته به کودتا شد ، از يک سو اشتباه بزرگي بود که آنها دچارش شده بودند و از سوي ديگر ، استفاده ي ما به بهترين وجه از آن بود . اشتباهي که براي حکومت برگشت ناپذير است ، چرا که در طول اعتراضاتمان عادت کرده ايم که از تجارب زيسته ي خود بهترين استفاده را ببريم-چيزي که تا کنون از سوي حاکميت نمونه اش ديده نشده-.
حال اين اشتباه بزرگ چه بود؟ اين روزها گفته اي ذهن مرا به خود مشغول کرده بود و آن اينکه "هر وقت دشمنت در حال اشتباه کرده است ، هيچ مزاحمش نشو" و به واقع اين جمله در روز عاشورا جامه ي واقعيت به تن کرد.
سرکوبگران براي جلوگيري از شکل گيري تجمع مردم در ميدان امام حسين و يا سرکوب آن در صورت شکل گيري با شوق و شور و عجله تمام ، همه ي نيروي کاهش يافته ي خود را -که ناشي از شکل گيري تجمعات در ديگر شهرهاي سبز ايران از جمله اصفهان ، تبريز ، شيراز ، رشت ، نجف آباد ، سيرجان و بابل ...بود- به سمت آنجا سرازير کرده ، غافل از اينکه مردم معترض-برعکس حکومتيان- از قوه ي فکر خود استفاده مي کنند و بر اين اساس هر جا که ممکن باشد از همانجا شروع مي کنند.
ديديم که به راحتي و براي زمان زيادي از پل کالج تا نرسيده به چهار راه وليعصر را در اختيار گرفتيم و کمي آنسوتر ميدان وليعصر در دست سبزها قرار گرفت و باز آنسوتر خيابان کريم خان و بلوار کشاورز و ميدان آزادي...
همه ي اينها ناشي از تجمع نقطه به نقطه ي ما و به دنبال آن اجبار سرکوبگران به تقسيم شدن بر تمام نقاطي که ما در دست گرفته بوديم ، بود. اين يک تجربه بزرگ براي ما در تهران و همه ي شهرهاي ديگرمان خواهد بود که تجمعاتمان را در تمام نقاط ممکن به وجود آوريم ، ميدان وليعصر ، ميدان آزادي ، ميدان انقلاب ، ميدان فردوسي ، ميدان امام حسين و همه ي ديگر جاهايي که افزايش تعدادشان باعث کمتر و کمتر شدن نيروهاي سرکوبگر براي مقابله با توان فکري مردم مي شود .
دقيقن همين شکل کار ما باعث شد که ترس و وحشت شديد سر تا پاي حکومت را فرا گيرد . تا آنجا که نماينده ي آن روز آنها در تلويزيون ، احمد رادان-ننگ اصفهان- که هميشه نمايش قبراق و استواري از خود به تصوير مي گذاشت ، نتواند شانه هاي لرزان و چهره ي رنگ و رو رفته ي خود را از ديد بينندگان بپوشاند ، تو گويي که يقين دارد به زودي بايد در برابر وژدان آگاه ، بيدار و عادل مردم ايران ، لب به اعتراف و التماس بگشايد . -حکومت آنقدر ترسيده که حتي اجساد شهدا شهداي ما را در روز روشن مي دزدد.-
بي شک اتفاقات دولتي پس از عاشورا ناشي اتفاقات گفته شده است .
برگزاري تجمع اعتراض براي به آتش کشيده شدن قران-که اصلن کسي نديده و معلوم نيست واقعيت داشته باشد و حتي اگر داشته باشد معلوم است کار کيست- و دستگيري هاي ناشيانه و زياد بلافاصله پس از عاشورا از اين دست اتفاقات است . حکومت مي خواهد مستقيمن مردم مذهبي مخالف وضعيت از يک سو و معترضان حاضر درصحنه ي مبارزه را از سوي ديگر هدف گيرد تا شايد بتواند با ايجاد ياس و رعب و وحشت در ميان آنها ، تعدادشان را کاهش داده و امکان کنترل را به دست آورد.
اما اين حنا ديگر رنگ ندارد . چرا که الان حتي نا آگاه ترين مردم هم وقتي که روي دادن اتفاقي عجيب را از رسانه هاي وابسته به کودتا ميبيند يا ميشنود و ميخواند به يک جمله بسنده مي کند و آن هم "کار، کار خودشان است."
پس کار ، کار خودشان است و اينها آخرين تلاش هاي مذبوحانه ي کودتاچيان و در راس آنها سپاه و علي خامنه اي براي ماندن در شهوت قدرت است ، که بي شک با حضور جسورانه و استوار ما در ديگر روزهاي سبز آينده ، دير نخواهد پاييد.
پس ، وعد ي ما براي مبارزات آينده ، حضور و ايجاد تجمع در هر جاي ممکن و تقسيم و تضعيف سرکوبگران به حداقل هاي ممکن .
تا آن روز ، دوباره سبز مي شويم ، دوباره ها دوباره ها...